حافظ قرآن شدن و عامل به قرآن شدن امری است که انجام آن باید از دامان پدر و مادر و از همان کودکی انسان رغم بخورد. نعمتی که اگر نصیب خانوادهای شود، سعادت و نورانیت را رزق پربرکت و همیشگی آن خانواده میگرداند. مثل بانو زهرا سادات ابوترابی که شد یک مربی قرآن و کودکان خود را از همان ابتدا با قرآن آشنا نمود و خود نیز از این سفره پربرکت بهرهمند شد:
معرفی
زهرا سادات ابوترابی متولد سال 1345 هستم، در 35 سالگی حفظ قرآن را به پایان رساندم و از همان سال تدریس قرآن را شروع کردم. تا امروز به طور کلی، هشت سال تدریس حفظ یکساله قرآن داشتهام و در این دوران به صورت یکساله و مقطعی، دورههای حفظ قرآن چهار ساله داشتهام و حفاظ قرآن بسیاری را تربیت کردم. فرقی نمیکند، چه در دانشگاه، چه در موسسات قرآنی کلاس های زیادی برگزار کردهام و این روند همچنان ادامه دارد. علاوه بر تدریس، در فضای مجازی بویژه در زمینه حفظ قرآن چندین سال است که فعالیت دارم.
در کنار فرزندانم حافظ قرآن شدم
در سنین دبستان و راهنمایی فرزندانم، در کلاسهای روخوانی و حفظ جزء سیام قرآن شرکت میکردم، ولی به طور حرفهای، وقتی بچههایم حفظ قرآن را شروع کردند و من در این مسیر کمکشان میکردم، احساس کردم که زودتر از آنها دارم قرآن را حفظ میشوم. برای همین در کنار بچههایم که داشتند به تدریج حافظ قرآن میشدند، من هم شروع به حفظ قرآن کردم. بچههایم تقریبا یک ساله حافظ قرآن شدند و بنده هم طی دوسال حافظ شدم و من در کنار بچههایم حافظ کل قرآن کریم شدم.
فضای قرآنی کشور نیازمند روشهای نوین قرآنی است
الحمدلله آن طور که میگویند و تکرار میکنند، آنقدرها هم قرآن در جامعه ما قریب نیست. مسئله این است که نوع ارتباط ما با قرآن فرق و شاید امروز دیگر نتوانیم از روشهای سنتی برای آموزش قرآن استفاده کنیم. بنده استفاده از روشهای نوین را میپسندم. بنابراین نمیتوان گفت اصلا قرآن در جامعه ما حضور ندارد، بلکه هست اما به روش سنتی و آن حالت سنتی بیشتر حفظ شده و ما باید قرآن را از حالت سنتی دربیاوریم و راهکارهایی را برای جوانها انتخاب کنیم که بیشتر به سمت قرآن جذب شوند و الا من قائل نیستم که جامعه ما از قرآن دور شده است. امروز نیاز داریم به آموزش قرآن به صورت آکادمیک و کلاسهای نوین.
کاش موسسات قرآنی با هم و هماهنگ کار کنند!
متاسفانه یک دلیل عدم موفقیت ما در حوزه قرآن، به این مسئله برمیگردد که موسسات قرآنی ما، به صورت پراکنده کار میکنند و همین خود باعث شده تا در جامعه ما قرآن مهجور شود و کسی به سمت قرآن نرود، چرا؟ چون فضا پراکنده است و هر کسی برای خودش موسسهای زده و روشی در پیش گرفته است. اگر تنها استان تهران را بررسی کنید، موسسات قرآنی بسیاری داریم که هیچکدام روش همدیگر را قبول ندارند و هر کس برای خودشان کار میکنند. همین پراکندگی باعث شده تا فضای قرآنی ضعیف بماند و ضعیف دیده بشود، در حالی که هماهنگی موسسات قرآنی باعث خوب دیده شدن قرآن و پررنگ شدن آن در جامعه است.
هر محله یک مربی قرآن
قبلا در هر محله برای بانوان و کودکان جلسات قرآنی برگزار میشد که ظرفیت فوقالعادهای داشت. اگر امروز هم بتوانیم کلاسهای روخوانی روخوانی قرآن را به صورت ساده و نه خیلی سخت داشته باشیم، معلمانی باشند که راحت بتوانند حداقلهای یک روخوانی خوب را آموزش بدهند، شهرداری هم فضایی در اختیار ما بگذارد و هر کس در ده جلسه بتواند روخوانی قرآن را بیاموزد. آن وقت میبینید کسانی که به این فضا وارد میشوند و میتوانند خوب روخوانی انجام بدهند، خود به خود کار با قرآن را ادامه خواهند داد. کسانی هم که ادامه نمیدهند، حداقل این است که هر جای قرآن را باز کنند میتوانند به راحتی آن را بخوانند. ما باید دنبال معلمان قرآنی خوب باشیم، که به زبان شیرین بتوانند تلاوت قرآن را به همه بیاموزند و مردم دیگر خود دنبال کار را بگیرند.
امروز بیشتر از هر چیز به مربیان قرآنی نیاز داریم
بنابراین باید ابتدا مربیان خوبی تربیت کنیم. بدانیم اگر مربی خوب نداشته باشیم، هرچند هم کلاس و امکانات خوب داشته باشیم، این بدون یک مربی خوب پاسخ نمیدهد و به نتیجه نمیرسد. مسئولان ما باید در این امر خوش سلیقگی و دست باز نشان بدهند.